مشارکت در کسبوکار؛ تصمیمی که میتواند شما را چند سال جلو ببرد یا چند سال عقب بیندازد
کمتر تصمیمی در کسبوکار به اندازهی «مشارکت» سرنوشتساز است.
تقریباً هیچ صاحب کسبوکاری را نمیشود پیدا کرد که یا تجربهی شراکت نداشته باشد، یا در مقطعی به آن فکر نکرده باشد. بعضی مشارکتها سکوی پرتاب میشوند و بعضی دیگر، نقطهی آغاز فرسودگی، دعوا، دادگاه و حتی از بین رفتن یک دوستی قدیمی.
مسئله این نیست که مشارکت خوب است یا بد؛
مسئله این است که چطور، با چه کسی و با چه نگاهی وارد مشارکت میشویم.
در این مقاله قرار نیست نسخهی آماده بدهیم یا مشارکت را رمانتیک کنیم. قرار است دربارهی مشارکت همانطور حرف بزنیم که در دنیای واقعی اتفاق میافتد؛ با تمام فرصتها، ریسکها و تعارضهایش.
مشارکت از کجا شروع میشود؟
معمولاً مشارکت از یک «نیاز» شروع میشود، نه از یک استراتژی دقیق.
کمبود سرمایه، نبود تخصص مکمل، فشار زمان، یا حتی خستگی از تنهایی در تصمیمگیری، افراد را به سمت شراکت هل میدهد.
اینجا اولین خطا شکل میگیرد؛
وقتی مشارکت بهعنوان راه فرار از فشار انتخاب میشود، نه یک تصمیم آگاهانه.
مشارکت قرار است رشد ایجاد کند، نه فقط بار را سبکتر کند. اگر این تفاوت در ذهن روشن نباشد، خیلی زود اختلافها خودش را نشان میدهد.
مشارکت دقیقاً یعنی چه؟
مشارکت یعنی دو یا چند نفر تصمیم میگیرند:
- منابعشان را کنار هم بگذارند
- مسئولیت و ریسک را تقسیم کنند
- و در یک مسیر مشترک، به نتیجهای مشترک برسند
این منابع میتواند پول باشد، تخصص باشد، زمان باشد یا حتی اعتبار و شبکه ارتباطی.
اما چیزی که معمولاً نادیده گرفته میشود این است که مشارکت یعنی درگیر شدن بلندمدت در تصمیمها، اختلافنظرها و پیامدها.
شراکت فقط شریک شدن در سود نیست؛ شریک شدن در فشار، اشتباه و ضرر هم هست.
چرا بعضی مشارکتها جواب میدهند و بعضی نه؟
تجربه نشان میدهد مشارکتهای موفق معمولاً یک ویژگی مشترک دارند:
قبل از شروع، شفافیت وجود داشته است.
در مقابل، مشارکتهای شکستخورده معمولاً با جملاتی شبیه این شروع شدهاند:
- «حالا جلو بریم، درست میشه»
- «ما با هم رفیقیم»
- «بعداً قرارداد مینویسیم»
- «فعلاً مهم اینه کار راه بیفته»
این «بعداً»ها، دقیقاً همانجایی است که مشارکتها از هم میپاشند.
انواع مشارکت؛ یک تصمیم واحد با شکلهای متفاوت
مشارکت یک شکل ثابت ندارد و بسته به هدف و شرایط، میتواند متفاوت باشد.
در بعضی مشارکتها یک نفر سرمایه میآورد و نفر دیگر اجرا را بر عهده میگیرد.
در بعضی دیگر، تخصصها مکمل هم هستند؛ یکی فروش بلد است، یکی فنی، یکی مدیریت.
گاهی هم مشارکت صرفاً برای یک پروژه یا یک بازهی زمانی مشخص شکل میگیرد.
مسئله این نیست که کدام نوع مشارکت بهتر است؛
مسئله این است که نوع مشارکت با هدف و ظرفیت افراد همخوانی داشته باشد.
مشارکت کوتاهمدت یا بلندمدت؛ کدام عاقلانهتر است؟
مشارکتهای کوتاهمدت معمولاً برای پروژهها، کمپینها یا محصولات مشخص مناسبترند.
مزیتشان این است که نقطهی خروج مشخص دارند و ریسک عاطفی کمتری ایجاد میکنند.
مشارکتهای بلندمدت اما داستان متفاوتی دارند. این نوع شراکتها نیازمند:
- بلوغ روانی
- توان گفتوگوی سخت
- شفافیت حقوقی
- و بازبینی مداوم رابطه کاری
بسیاری از مشکلات مشارکت دقیقاً زمانی شروع میشود که افراد با ذهنیت کوتاهمدت وارد یک رابطهی بلندمدت میشوند.
تعارض در مشارکت؛ نشانه شکست نیست، نشانه زنده بودن است
برخلاف تصور رایج، تعارض در مشارکت چیز بدی نیست.
دو نفر با پیشینه، ارزشها و سبک تصمیمگیری متفاوت، طبیعی است که اختلاف نظر داشته باشند.
مشکل از جایی شروع میشود که:
- تعارض گفته نمیشود
- یا شخصی میشود
- یا به تعویق میافتد
تعارضِ حلنشده، آرامآرام اعتماد را فرسوده میکند و مشارکت را از درون خالی میکند.
چطور میشود جلوی تعارضهای مخرب را گرفت؟
راهحل جادویی وجود ندارد، اما چند اصل ساده بسیار تعیینکنندهاند:
گفتوگوی منظم و ساختارمند، نه فقط زمانی که بحران ایجاد شده.
بازبینی دورهای نقشها، سهمها و انتظارات.
و در بسیاری موارد، استفاده از یک شخص ثالث حرفهای که بتواند بدون جانبداری فضا را مدیریت کند.
📌 این دقیقاً همان جایی است که کوچینگ و مشاوره کسبوکار میتواند از فروپاشی یک مشارکت جلوگیری کند.
برای آشنایی با این خدمات میتوانید صفحه خدمات مشاوره و کوچینگ را مطالعه کنید.
شریک خوب چه کسی است؟
شریک خوب لزوماً بهترین دوست یا باهوشترین فرد نیست.
شریک خوب کسی است که:
- مسئولیتپذیر است
- در بحران ناپدید نمیشود
- میتواند گفتوگوی سخت را تحمل کند
- و منافع جمع را میفهمد
شریک خوب کسی است که اگر اختلاف پیش آمد، دنبال حل مسئله است، نه اثبات برتری خودش.
شریک نامناسب را چطور زودتر بشناسیم؟
نشانههای شریک نامناسب معمولاً از همان ابتدا وجود دارد، اما نادیده گرفته میشود:
- قرارداد را جدی نمیگیرد
- همهچیز را شخصی میکند
- شفاف حرف نمیزند
- یا فقط وقتی شرایط خوب است حضور دارد
نادیده گرفتن این نشانهها، هزینهای دارد که معمولاً خیلی دیر دیده میشود.
چکلیست قبل از شراکت (واقعی و کاربردی)
قبل از اینکه وارد هر نوع مشارکتی شوید، صادقانه به این سؤالها پاسخ دهید:
آیا هدف ما از این مشارکت یکسان است یا فقط مسیرمان فعلاً همپوشانی دارد؟
اگر شش ماه نتیجه نگیریم، واکنش هرکداممان چیست؟
اگر یکی بخواهد خارج شود، چه اتفاقی میافتد؟
تصمیم نهایی با کیست و در چه موضوعاتی؟
آیا سهمها، نقشها و انتظارات شفاف و مکتوب شده؟
آیا میتوانیم بدون تخریب رابطه شخصی، اختلاف کاری را حل کنیم؟
اگر پاسخ این سؤالها مبهم است، مشارکت هنوز زود است.
نقش کوچینگ و مشاوره در مشارکتهای حرفهای
کوچینگ در مشارکت کمک میکند:
- تصمیمها شفافتر شوند
- گفتوگوها از احساس به ساختار برسد
- تعارضها قبل از انفجار مدیریت شوند
- و مسیر رشد، قابل پایش باشد
در بسیاری از کسبوکارهای موفق، کوچ یا مشاور نه برای حل بحران، بلکه برای پیشگیری از بحران حضور دارد.
جمعبندی؛ مشارکت آگاهانه، نه احساسی
مشارکت میتواند کسبوکار را چند برابر کند یا آن را زمین بزند.
تفاوت این دو مسیر، در شانس یا نیت خوب نیست؛
در بلوغ تصمیم، شفافیت ساختار و کیفیت همراهی است.
اگر قرار است شریک شوید،
بهتر است آگاهانه، شفاف و با نگاه بلندمدت وارد شوید؛
نه با عجله، فشار یا امید به اینکه «خودش درست میشود».
نویسنده: محمدرضا مصلح
کوچ و مشاور توسعه کسبوکار
دیدگاه خود را بنویسید